ترسیم سیمای مولانا از زبان خود او در کلیات شمس

thesis
abstract

مولانا در آن نفس، که با خود است، تمامی خصوصیات یک انسان کامل در او موجود است، اما وقتی در سیطره ی جذبات روحانی قرار می گیرد و در عالم معنا پر می کشد وجودی کبریایی و دست نیافتنی می شود که جلوه ی یار است و هر چه می گوید، تلقین اوست. به این معنی که در مقام وصل«من» گسترده در وجود او محدود به جلال الدین نیست بلکه این شمس و حق است که، برای روحی فنا شده در وجود محبوب، در نهایت هر سه یکی است. تعیین حد و مرز صوری در این بین کاری ناممکن و شاید بیهوده است، چرا که، برای آن کسی که در پنجه ی تقلیب معشوق است،«منی» جدا از وی موجود نیست. چیزی که در شناخت مولانا عرصه را بر همگان تنگ می کند، عدم اتحاد روحی با اوست و داوری و معرفت زمانی سهل و بیان شدنی است که شخص در موضعی فروتر یا هم سطح باشد چون مولانا در جایگاهی بس رفیع است کار برای هر کسی دشوار می نماید. برای ره یافتن به ابعاد شخصیتی افراد، شناخت نقطه تمرکز آنها یک ضرورت است و حتی از دلبستگی های شخص می توان به ارزش های وجودی او هم پی برد و زندگی مولانا نیز بر مدار عشق می چرخد، عشقی که در نزد او اسطرلاب اسرار خداست و او به عنوان عاشق ترین عارفان جلوه گاه جمال و جلال الهی است. مولانا در بیان خود از صور خیال گوناگونی بهره می گیرد و گاه این مشبهٌ به او یک آلت موسیقی(ساز) و گاه یک پرنده و غیره است، از میان این همه پیوند تنگاتنگی بین مولانا، شعر، موسیقی و سماع است که هر سه در ارتباط با هم و بیانگر حالات حرکت و تسلیم مولاناست و چون همه ابزاری برای نیل به هدف والای اوست، برایش مقدس است. او خود را در مقام معشوقی می بیند، گاهی خود را با انبیاء و عرفا مقایسه می کند، و با شناخت از او نمی توان گفت که: وی اغراق شاعرانه کرده و آنچه گفته در حد خیال است، بلکه این حقیقت به روشنی بیان می شود که حقیقت وجودی او فراتر از آنچه گفته اند هست و خود شمّه ای زان گفتار ها را گفته است . این ابیات که غالب آنها در حالت سُکر گفته شده، چیزی جدا از«من» مولانا نیست بنابراین نتیجه این که، مولانا هر آنچه که گفته، خود را در آن حال نیز پنداشته است و مولانا همانی است که خود می گوید. آنچه در این مختصر آمده، تصویری است که خود به ما نشان می دهد. کلیدواژه: مست، عاشق، بی اختیار، تسلیم، بلند همّت، کبریایی

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

بازتاب چهره ساقی در کلیات شمس مولانا

بازتاب چهره ساقی در کلیات شمس (غزلیات )مولانا چکیده اگرچه معنای اولیه ساقی "شراب ریزی باده گردانی" است،در متون عرفانی اما با حفظ کارکرد اولیه اش، توسع مفهومی یافته،به مقام"جان جانان و ساقی باقی"هم رسیده است. وقتی مرکزی ترین موضوع هستی شناسان مولوی عشق است،وشادی و بی غمی از اصلی ترین مظاهر آن، پیداست ساقی هم چه نقش محوری خواهد داشت،تاآنجاکه مولانا حتی برای رهایی از یگانه غم خود که هم...

full text

بازتاب چهره ساقی در کلیات شمس مولانا

بازتاب چهره ساقی در کلیات شمس (غزلیات )مولانا چکیده اگرچه معنای اولیه ساقی "شراب ریزی باده گردانی" است،در متون عرفانی اما با حفظ کارکرد اولیه اش، توسع مفهومی یافته،به مقام"جان جانان و ساقی باقی"هم رسیده است. وقتی مرکزی ترین موضوع هستی شناسان مولوی عشق است،وشادی و بی غمی از اصلی ترین مظاهر آن، پیداست ساقی هم چه نقش محوری خواهد داشت،تاآنجاکه مولانا حتی برای رهایی از یگانه غم خود که هم...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

دانشگاه تربیت معلم - تبریز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی

Keywords

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023